Hesperian Health Guides

چه کسی کارخانهها و شغلها را طراحی کرده است؟

در این فصل:

کارخانۀ را که شما در آن کار میکنید شخصی پلان کرده و تصمیم گرفته است تا چه ماشین آلاتی، کدام مواد کیمیاوی، کدام ابزار و چه موادی را برای محصولاتی که تولید میکنید، استفاده نمایید. ممکن است رئیس شما این تصامیم را گرفته ویا مالک فابریکه بوده است ویا شرکتی که محصولات شما را خریداری میکند. عین همین افراد همچنان میتوانند تصمیم بگیرند که مشاغل و محل کار را کمتر مضر، عادلانهتر و موفقیتآمیزتر بسازند، بخصوص با درخواست از کارگران برای شریک ساختن نظریات و دانش آنها در مورد نحوۀ انجام این کار.

این مسئولیت مالک فابریکه است که از ایمنی محل کار و این که همه مشاغل از شغلهای ایمن باشند، اطمینان حاصل کند. اگر رئیس تخصص لازم را برای اینکار نداشته باشد (که اکثر آنها ندارند)، میتواند متخصصان سلامت و ایمنی شغلی را استخدام نماید تا شرایط محل کار را نظارت کنند. بسیاری از فابریکهها دارای دیپارتمنت سلامت و همچنان کمیتههای ایمنی کارگران و مدیران هستند تا به صورت مداوم شرایط محیط کار را زیر نظر داشته و آنرا بهبود بخشند. وقتی افراد در این موقعیتهای وظیفوی متعهد به حفظ سلامت کارگران هستند، میتوانند نیروی بزرگی برای تغییر باشند.

اما شرکتها یا کمپنیهای جهانی با آن فابریکه دارانی قرارداد میبندند که از قبل در "مسابقۀ تا پائیترین قیمت" برنده شده اند. آنها معمولاً برای بهبود شرایط کار، افزایش دستمزد یا ایجاد تغییرات، فضای زیادی به صاحبان کارخانجات محلی باقی نمیگذارند. این شرکتهای بینالمللی و مارکها (برندها) سیستم کارخانهای جهانی را در اختیار دارند. به همین دلیل است که برای کارگران بسیار مهم است که با مصرف کنندگانی که خواهان یک سیستم عادلانه و پایدار هستند و با دولتها و متخصصان ایمنی و صحت شغلی که میخواهند از "سلامت و ایمنی" مردم محافظت کنند، اتحاد داشته باشند

a factory boss shouting at 1 worker alone and then speaking to a group of workers who have held a meeting.
نه!
شاید
افراد میتوانند باهم کار کنند – ویا برخلاف یکدیگر – تا محیط کار بهتری بسازند.
داستان خانم چاکریا

چاکریا از روستا به پنوم پن مرکز کامبوج نقل مکان کرد تا در فابریکۀ البسه کار کند. او به زودی در "صنایع سانگ" وظیفه پیدا کرد، شرکتی که برای برندهای بینالمللی لباس تولید میکند. او با پسر کوچکش با خانمی به نام ویسنا از روستای آنها، به یک اتاق کوچک در محل فقیرنشین کانادیا که نزدیک کارخانه بود، نقل مکان کردند. دستمزد اندکی که چاکریا دریافت میکرد برای پرداخت غذا و کرایه کفایت میکرد. برای ارسال پول به والدین و خواهرانش او باید بسیار اضافه کاری میکرد.


حداقل دستمزد در کامبوج در حدی نیست که برای زندگی سالم و با وقار کافی باشد. این حالت زندگی را برای کارگران و خانوادههای آنها بسیار دشوار میسازد، اما همین حالت سبب شده که مالکان برندها به ممالکی مثل کامبوج میروند. شرکتهای بینالمللی با فابریکههای کامبوج از سببی قرارداد میکنند که ارزانترین نرخ را میدهند. وقتی فابریکهها برای ارائۀ کمترین قیمت رقابت میکنند، هزینه روی محافظت از سلامت و ایمنی کارگران از نادرات است.


کارخانۀ که در آن چاکریا کار میکرد بسیار گرم بود. هوا مانند یک ابر سرکوب کننده دارای بخاراتی بود که هیچوقت دور نمیشد. یک روز در یک هفتۀ بسیار شلوغ، چاکریا متوجه بوی شیرین مواد کیمیاوی و بیمارگونۀ شد که باعث شد سرش چرخ بخورد. بعد او بیهوش شد و یک موتر او و 2درجن از کارگران دیگر را که بیهوش شده بودند به شفاخانه انتقال داد. بیشتر از 2400 کارگر کارخانجات تهیۀ لباس سالانه در کامبوج بیهوش میشوند، اما صاحبان صنایع میگویند که "نمیدانند چرا و علت را نمیدانند".


صاحبان فابریکه در رابطه به بیهوش شدنهای دسته جمعی کارگران را ملامت میکنند و میگویند که آنها زنان هیستریک هستند که مشکلات روحی روانی یکدیگر را تقویه میکنند. اما چاکریا فکر نمیکند که مشکل در ذهن و روان او باشد.


"ما ساعات زیادی کار میکنیم و خیلی خسته هستیم. حقوق ما برای خرید غذا کافی نیست و اگر غذا بخریم نمیتوانیم هزینۀ مکتب فرزندان خود را بپردازیم و دیگر چیزی باقی نمیماند تا به خانه برای والدین خود ارسال نماییم".

4 factory owners speaking.

روزی رئیس همه کارگران را جمع کرد. یکتعداد خارجیها در این مورد صحبت کردند که چطور "برنامۀ کار بهتر سازمان جهانی کار" با فابریکۀ آنها برای بهبود شرایط کار توافقنامه امضاء نموده اند. بعد از آن به زودی نور و تهویه بهتر شد، اما دستمزد ثابت ماند. این آخرین باری بود که خانم چاکریا نام "برنامۀ کار بهتر" را شنید و یگانه وقتی که کارخانه اندکی بهبود یافت.


چاکریا به اتحادیۀ در کارخانۀ خود ملحق شده بود به این امید که با همکاری یکدیگر کارگران بتوانند دستمزد بالاتر وشرایط بهتری داشته باشند. این اتحادیه در سال 2010 به اعتصاب عمومی برای افزایش دستمزد پیوست که در آن 68000 کارگر به مدت یک هفته کار خود را متوقف کردند. شرکت بلافاصله 160 عضو فعال اتحادیه را اخراج کرد. اتحادیه کارگران را سازماندهی کرد تا سرعت کار خود را کاهش دهند، از اضافه کاری اجتناب ورزند و از وضعیت ماشینهای خود شکایت نمایند تا این که شرکت مجدداً اعضای اتحادیه را استخدام کرد. پس از 5ماه، کارگران اخراج شده دوباره وظایف خود را اشغال نمودند. اما کارخانه هنوز برای افزایش دستمزد اقدامی نکرده است.


در ختم سال ،2013 کارگران دیگر نتوانستند تحمل کنند. آنها خواستار افزایش حداقل دستمزد ماهانه از 80 دالر به 160 دالر شدند، این یک "دستمزد پایه برای امرار معاش" بود که به کارگران اجازه میداد کرایه خانه بدهند، غذای مغذی بخورند و از خانوادۀ خود مواظبت کنند. اما دولت تحت فشار مالکان کارخانجات، دستمزد ماهانه را صرف به 95 دالر افزایش داد- که کافی نبود. کارگران به سرکها ریختند و اعتصاب نمودند که این اعتصاب 1 ماه دوام کرد.


اینبار دولت با خشونت پاسخ داد. پولیس به کارگران حمله کرد و 4 نفر را کشت. سرانجام گرسنگی و سرکوب سبب شد که کارگران به کار خود باز گردند. 23 نفر از اعتراض کنندگان به مدت 5 ماه زندانی شدند.

a factory worker speaking.
ما انتظار خشونت را نداشتیم زیرا با دستان خالی آمده بودیم. ما فقط خواستار افزایش حداقل دستمزد بودیم. ما انتظار چنین برخورد ظالمانۀ را نداشتیم.

تلاش کارگران صنایع البسۀ کامبوج از توجه دور نماند. اتحادیههای بینالمللی، سازمان بینالمللی کار،(ILO) موسسات غیردولتی از اروپا و ایالات متحدۀ امریکا و حتی برخی از برندهای مسئولیتپذیر شروع به تحت فشار قراردادن دولت کامبوج و صاحبان فابریکهها نمودند تا شرایط کار بهبود یابد. از همه مهمتر این که کارگران کامبوج متحد و قوی ماندند و در ماه نوامبر 2014 بازهم افزایش دیگری را بر حداقل دستمزد کارگران حاصل کردند.

چاکریا هنوز درآمد بسیار کمی دارد و کار سختی را در شرایط بد انجام میدهد. اما دست آوردهای که او با اتحادیۀ خود به دست آورده است و روابط و همبستگی که اتحادیۀ او در سطح بینالمللی به دست آورده است نشان میدهد که سازماندهی و همکاری مشترک برای تغییر در جهت بهبود اوضاع ضروری است.

This page was updated:۱۹ Mar ۲۰۲۴